هر چه خواستم
کمتربودی
هر چه بودم
کمتر خواستی
هرچه گفتی
نشنیدم من
هرچه گفتم
تو فقط خندیدی
هرچه دورم
آرام تر هستی
هرچه نزدیک
خسته تر هستی
هر چه خواستی
نتوانستم
هرچه کردم
بی نظر بودی
هر که دیدم
با تو سنجیدم
هر که خواستم
نپسندیدم
هر جا رفتی
شادتر بودی
وقت برگشت
پر زغم بودی
هر چه بگذشت
بر غمت افزود
نا امیدی کرد
رشته ها مان پود
تو به من گفتی
من جفا کارم
من به تو گفتم
تو گنه کاری
هرچه بودش
دیگر اینجا نیست
این من و تو؛ ما
دیگر آن ما نیست
هرچه بودش بود
یک زمان ناب بود
یا که شاید هم
همه در خواب بود